فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زيبا ساز ، نایت اسکین
سفر کیش



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


نینیه نازم

خاطرات پرنسس کوچولوی ما

سفر به کیش اولین سفر هواییه ادرینا بود و من کلی استرس داشتم که نترسه  یا گوش درد نگیره 

اولش که میخواستیم سوار هواپیما بشیم ادی با دیدن جمعیت جیغ کشیدی از بغل بابا پریدی تو بغل من منم پنبه گذاشته بودم تو گوشت هی در میاوردی البته چون میدونستم وانمیستی و اذیت میشی قبلش بهت یه کوچولو استامینوفن دادم  که بخوابی 20 دقیقه اول هی غر زدیو گریه کردی همه هم هی یاری میرسوندن با شکلاتو نگه داشتنت و.... تا خسته شدیو خوابیدی وقتی رسیدیم بیدار شدی

اونجا هم  خوب بودی ولی همش میخواستی از کالسکه بیای پایینو بدویی اینورو اونور

شتر سواری هم کردی به شتر هم میگی دودور

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 21 / 7 / 1392برچسب:,ساعت10:55 قبل از ظهرتوسط مریم و علی | |

پرنسس کوچولوی مامان چه زود میگذره وتو هی بزرگ و بزرگتر میشی  روز به روز خانوم تر میشی  البته ما هم داریم پیر میشیم :(

الان یه سالو سه ماهته +9 ماه که تو دل مامان بودی دقیقا دوساله که خدا تورو به ما داده و چه نعمت بزرگی هستی تو

زندگی بدون تو معنا نداره خداروهزار مرتبه شکر که سالمی و این یعنی زندگی...

این ماه هم تو مطب دکتر اذیت کردی و نزاشتی دکتر  خوب معاینت کنه وزنت 10100 و قدت که گفت 73 ولی احتمال زیاد اشتباه کرد چون قبلا گفته بود 76

بهرحال بهت شربت زینک داد برای قدت و ازمایش خون و ادرار و مدفوع که هنوز انجام ندادیم 

شیطونی سر جاشه 

غذا هم گاهی خوب گاهی بد

همون 4 تا دندونو داری فعلا

میگم جوجو میگه تو میگی دیک دیک

جواب گاو هم میگی مااااا

به تنقلات میگی نونو دست منو میگیری میبری دم کابینت تنقلات میگی نونو

به غذا میگی هام به مایعات میگی اب

ازت بپرسیم فلانیو(هرکیو) دوست داری با قاطعیت میگی نه مفهوم نه رو نمیدونی ولی میگی نه

عروسکتو میاری میزاری روی پاهات میگم نینی رو بخوابون عروسکتو تکون میدی میگی پیشششش 

 

 

 

من بدهکار توام ای مادر 

همه جانی که به من بخشیدی

لحظاتی که برای امن من جنگیدی

وبدهکار توام عمرت را

روزهایی که ز من رنجیدی

اشکها دزدیدی و به من خندیدی

من بذهکار توام ای مادر...

+نوشته شده در سه شنبه 21 / 7 / 1392برچسب:,ساعت10:38 قبل از ظهرتوسط مریم و علی | |

سلام مامانی ببخش انقدر دیر اومدم وبلاگتو اپ کنم اخه یکماهو نیم بود لب تاب نداشتیم 

این ماه وزنت 10100 که اضاف نکرده بودی قدتم نذاشتی دکتر اندازه بگیره

کارای جدیدت:

وقتی اسفند دود میکنم برات دستتو روش میچرخونی یه چیزایی میگی مثلا داری صلوات میفرستی 

لی لی حوضک میکنی 

بوس میکنی بوس هم میدی

4 تا دندون داری 2تا بالا 2تا پایین

اشاره به وسیله هایی که میشناسی میکنی

خلاصه خیلی کارات شیرین شده

ادرینا مشغول فضولی تو کمد

 

ادرینا(کوچی کوچی کوتاهه.هندی نهی ایرانی هی)

 

 

اخم کردنم بلدمممم

+نوشته شده در سه شنبه 21 / 7 / 1392برچسب:,ساعت10:25 قبل از ظهرتوسط مریم و علی | |